گیورگیوس کاتیدیس، فوتبالیست ۲۰ ساله پس از ادای سلام نازی در یکی از دیدارهای لیگ یونان، مارس ۲۰۱۳ به طور مادام العمر از همراهی تیم ملی کشورش محروم میشود. او بعد از شنیدن حکم، ساعتها در رختکن تیم باشگاهیاش گریه کرد. شاید مضمون را نمیدانست؛ شاید نمیدانست شادی پس از گل او، چه عاقبتی را برایش رقم خواهد زد؛ شاید هم نمیدانست فوتبال این روزها، دیگر مکانی برای آزمون و خطا نیست.
پیشتر، معادله در بازی محبوبِ ما سادهتر بود؛ پیروزی داشت همانگونه که شکست؛ اشک داشت همانطور که لبخند؛ اکنون اما عجیب نیست که در روزگار نو، ایده بکر انسان برای رهایی از چالشها، راهی به زمینِ بزرگترین پدیده قرنِ معاصر نیز باز کرده باشد. قصه دیگر تنها برد و باخت و مساوی نیست؛ ناگهان تمام عرصه در فوتبال، مثل یک صحنه تئاتر، میتواند نمایی از یک نمایشنامه باشد؛ نمایشی که در ابتدای هر پرده، مقدمهای با عنوان "ت" دارد. گاهی شیرین است، مثل لحظهای که پیش از آغاز نبرد حیاتی در جام جهانی، بازیکنان ایران و آمریکا را وادار میکند تا به یکدیگر گل بدهند و ایستاده در کنار هم، خاصترین عکس جام را ثبت کنند؛ گاهی ترسناک است مثل سیزدهم نوامبرِ استادو فرانس؛ و گاهی تلخ است. این تلخی ثابت میکند که ایده نوین انسان برای رهایی از چالشها چندان هم بکر نیست؛ آنجا که سلام نظامی برای هدف قرار دادنِ انسانهای بیگناه، شیوه جشن گرفتن میشود، فارغ از هر عقیده، گرایش و سلیقه ی محکوم است. هر زمان که فکر کردیم دیدگاه متفاوتی داریم، میتوانیم تنها برای یک لحظه بغض و فریادهای "شوان پرور" را به یاد آوریم و قبول کنیم که شاید، از این پس، صحنه فوتبال نیز آنگونه که دوستش داریم نباشد، همچنان که کماکان آخرین امید است. البته که رسالتِ ورزش اول دنیا، برقراری صلح و شادی است اما فوتبال، امروز چهرهای از دنیای واقعی ماست؛ جهانی که پر است از آدمکهایی که برای امضای سند "ماندگاری" بیرحمند و برایشان حذفِ انسانها، بی اعتنا به ارزش و منشهای اخلاقی، میانبریست به سوی قهرمانی در حماسهای پوچ. فوتبال امروز در ذهنِ مردم خسته از جنگ دیگر جایی برای آزمون و خطا نیست؛ تا سقوط به عمق دره تنها یک اشتباه کوچک فاصله است؛ کاش فوتبالیستها دیگر ناامیدمان نکنند.
درباره این سایت